بانو هيپاتي علاوه بررياضيات به فلسفه نيز مي پرداخت. اوپيرو افلاطون بود و فعالانه نظريه ها و عقايد نئوافلاطونيان را تبليغ مي کرد. به جهت کارومطالعه گسترده در فلسفه، که حاصل نبوغ گسترده وي بود، دراسکندريه آن زمان کرسي فلسفه را به وي پيشنهاد کردند. مقامي که فقط به مردان تعلق داشت. علاوه بر مطالعه وتحقيق در رشته هاي دانش وفلسفه، وي فعالانه در امور شهري نيزمشارکت مي جست. درسخنراني ها، سخنان بانو هيپاتي چنان ازفصاحت وبلاغت برخوردار بود، که مردم درخيابان،کنارساختمان، براي شنيدن سخنانش ازدحام مي کردند. و حتي از شهرها و کشورها براي شنيدن سخنان و آراي او به اسکندريه مي آمدند.
اما اقتدار و تسلط کليساي آن زمان برفضاي اجتماعي ومخالفت ورزي با هرگونه پيشرفت وتحول علمي از يک سو، وجهالت وناداني بخش زيادي ازمردم آن روزگار از سوي ديگر،هميشه تهديدي براي پيشرفت دانش و فرهنگ بود. بانو هيپاتي نيزدر همين فضاي اجتماعي مي بايست اهتمام به دانش وبينش خود مي کرد. بديهي است که دراين شرايط وي نمي توانست ازگزند قشريون مذهبي، که همواره تحت عنوان بي ايماني براي انديشمندان پرونده مي ساختند، دوربماند.
همين بود که دريکي از روزهاي ماه مارس 415 ميلادي، هنگامي که وي ازکتابخانه مرکزي اسکندريه باز مي گشت، انبوهي از جمعيت خشمگين و خرافاتي که خون درچشمانشان موج مي زد وتوسط کليسا تحريک شده بودند، وي را از درشکه اش بيرن کشيده و به طرف کليساي کساريون کشاندند. ابتدا دستان پرتوان وي را که همواره بدان وسيله به ساده کردن وهمه فهم کردن رياضيات مي پرداخت، شکستند. سپس بدنش را زير ضربات سخت خرد کرده ، لباسش را پاره پاره کردند. وزان پس نوبت به چاقوهاي صدفي جهالت و بي خردي رسيد، تا بدان وسيله پوست تنش را بکنند ودرپايان جسد بي جان اين نماد مقاومت در راه اعتلاي دانش و بينش را برروي خرمني ازحقارت، دنائت و تعصب کورمذهبي کليساي آن زمان سوزاندند. آري، در يکي از روزهاي بهاري 415 ميلادي اين بانوي دانشمند را کشتند و اين کار از سوي مردماني صورت گرفت که نماد جهالت و ناداني درآن زمان بودند و از سربي خردي، توسط سراسقف اسکندريه، سيريل تحريک به اين کارشده بودند. تاريخ هرگز چنين چهره هايي را ازياد نخواهد برد. اگرچه کليساي مسيحي بسيارکوشيد تا اين ننگ سراسقف سيريل را پاک نمايد. اما خاطره اين شهيد راه دانش، همواره چراغي است فرا راه دانش وزندگي.
بعدها کليساي مسيحي تلاش بسيارکرد تا ازبانو هيپاتي چهره يک قديسه شهيد ساخته وزندگي وي را براي تنظيم زندگينامه يکاترين اسکندراني، قديسه افسانه اي دنياي مسيحيت ، مورد استفاده قرار دهد. جون تولاند، جامعه شناس سده هيجدهم انگليس مي گويد «هيپاتي، معصوم ترين و دانشمندترين و برازنده ترين بانويي بود که به دست روحانيون اسکندريه قطعه قطعه شد، تا احساس غرور و درندگي سراسقف شهررا راضي کرده باشند.» چارلزکينسل، نويسنده انگليسي نيزرماني را به بانو هيپاتي اختصاص داد.
منبع
http://www.mardomsalari.com/Template1/Article.aspx?AID=2413#16106
البته در مورد علت قتل ایشون دو سه مورد مطلب دیگر خواندم که شما می توانید به ویکی پدیا یا بیوگرافی مراجعه کنید.
نظرات شما عزیزان: